Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری برنا»
2024-05-03@14:53:08 GMT

ماجرای دهن کجی«نیمایوشیج» به «سیمین دانشور»

تاریخ انتشار: ۱۹ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۶۵۳۸۵۲

ماجرای دهن کجی«نیمایوشیج» به «سیمین دانشور»

«سیمین دانشور» خاطره‌ای جالب از گفت‌و‌گوی خودمانی خودش و «نیمایوشیج» در خصوص ابراز علاقه به همسرش(عالیه) را تعریف می‌کند.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر برنا؛ «سیمین دانشور» نخستین زن نویسنده و مترجم ایرانی بود که به صورت حرفه‌ای در زبان فارسی داستان نوشت. مهم‌ترین اثر او رمان «سووشون» است که از جمله پرفروش‌ترین آثار ادبیات داستانی در ایران به‌شمار می‌رود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

«دانشور» همزمان که مشغول تحصیل در رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی بود مدتی در رادیو تهران کار کرد و همکار «علی اکبر کسمایی» و «احمد شاملو» شد و پس از آن به روزنامه‌ی ایران پیوست و سال 1327 اولین رمانش با عنوان «آتش خاموش» را منتشر کرد.

«دانشور» سال ۱۳۲۷ در حالی که در اتوبوس از تهران راهی شیراز بود با «جلال آل‌احمد» نویسنده و روشنفکر ایرانی، آشنا شد که این آشنایی دو سال بعد به ازدواج انجامید.

«سیمین دانشور» به واسطه‌ی ازدواجش با «جلال آل احمد» و جایگاه مهمی که خودش در حوزه‌ی ادبیات و داستان‌نویسی داشت همنشین بسیاری از داستان‌نویسان، شاعران و هنرمندان هم نسل خودش بود.

«دانشور» در شماره‌ی ۱۳-۱۴ (۱۳ دی ۱۳۸۵) «مجله‌ی گوهران» داستانی جالب و خاطره‌انگیز را از صحبت‌های خودش و «نیمایوشیج» پدر شعر نو تعریف می‌کند که در ادامه بخشی از آن گفت‌گو را می‌خوانید.

نیمایوشیج از «سیمین دانشور» پرسیده که «خانمِ آل احمد! جلال چکار می‌کند که تو آنقدر با او خوب هستی؟ به من هم یاد بده که من هم با عالیه‌‌ همان کار را بکنم؟»خانم دانشور می‌گوید «من گفتم آقای نیما کاری که نداره، به او مهربانی کنید، می‌بینید این همه زحمت می‌کِشَد، به او بگویید دستت درد نکند. در خانهٔ من چقدر ستم می‌کِشی. جوری کنید که بداند قدرِ زحماتش را می‌دانید. گاهی هم هدیه‌هایی برایش بخرید. ما زن‌ها، دلمان به این چیز‌ها خوش است که به یادمان باشند. نیما پرسید: مثلاً چی بخرم؟ گفتم: مثلاً یک شیشه عطرِ خوشبو یا یک جورابِ ابریشمی‌خوشرنگ یا یک روسری قشنگ … نمی‌دانم از این چیز‌ها. شما که شاعرید، وقتی هدیه را به او می‌دهید یک حرفِ شاعرانهٔ قشنگ بزنید که مدت‌ها خاطرش خوش باشد...

این زن این همه در خانهٔ شما زحمتِ بی‌اجر می‌کشد. اَجرش را با یک کلامِ شاعرانه بدهید، شما که خوب بلدید. مثلاً بگویید: عالیه! دیدم این قشنگ بود، بارِ خاطرم به تو بود، برایت خریدَمِش. نیما گفت: آخر سیمین، من خرید بلد نیستم، مخصوصاً خرید این چیز‌ها که تو گفتی. تو می‌دانی که حتی لباس و کفشِ مرا عالیه می‌خرد. پرسیدم: هیچ وقت از او تشکر کرده‌اید؟ هیچ وقت دستِ او را بوسیده‌اید؟ پیشانی‌اش را؟ نیما پوزخندِ طنزآلودِ خودش را زد و گفت: نه. گفتم: خوب حالا اگر میوه‌ٔ خوبی دیدید مثلاً نارنگی شیرازی درشت یا لیموی ترشِ شیرازی خوشبو و یا سیبِ سرخِ درشت، یکی دو کیلو بخرید و با مِهر به رویش بخندی..

نیما حرفم را قطع کرد و گفت: و بگویم عالیه! بارِ خاطرم به تو بود. نیما خندید، از خنده‌های مخصوصِ نیمایی و عجب عجبی گفت و رفت.حالا نگو که آقای نیما می‌رود و سه کیلو پیاز می‌خرد و آن‌ها را برای عالیه خانم می‌آورد و به او می‌گوید: بیا عالیه. عالیه خانم می‌پرسد: این چی هست؟ نیما می‌گوید: پیازِ سفیدِ مازندرانی، خانمِ آلِ احمد گفته... عالیه خانم می‌گوید: آخر مردِ حسابی! من که بیست و هشت من پیاز خریدم، توی ایوان ریختم. تو چرا دیگر پیاز خریدی؟ نیما باز هم می‌گوید که خانمِ آلِ احمد گفته.....

عالیه خانم آمد خانهٔ ما و از من پرسید که چرا به نیما گفته‌ام پیاز بخرد. من تمام گفتگو‌هایم را با نیما، به عالیه خانم گفتم. پرسید: خوب پس چرا این کار را کرد؟ گفتم: خوب یک دهن کجی کرده به اَداهای بورژوازی. خواسته هم مرا دست بیندازد و هم شما را...»

انتهای پیام/

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

منبع: خبرگزاری برنا

کلیدواژه: ادبیات جلال آل احمد احمد شاملو سیمین دانشور سووشون نیمایوشیج سیمین دانشور عالیه خانم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۶۵۳۸۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

امروز با نیما یوشیح: آی آدم‌ها که روی ساحلِ آرام در کار تماشایید!

“آی آدم ها”   آی آدم‌ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید! یک نفر در آب دارد می‌سپارد جان یک نفر دارد که دست و پای دائم می‌زند روی این دریای تند و تیره و سنگین که می‌دانید   آن زمان که مست هستید، از خیال دست یابیدن به دشمن آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید که گرفتستید دست ناتوانی را تا تواناییِ بهتر را پدید آرید آن زمان که تنگ می‌بندید بر کمرهاتان کمربند در چه هنگامی بگویم من؟ یک نفر در آب دارد می‌کند بیهوده جان قربان!   آی آدم‌ها که بر ساحل بساط دلگشا دارید! نان به سفره جامه‌تان بر تن یک نفر در آب می‌خواند شما را موج سنگین را به دست خسته می‌کوبد باز می‌دارد دهان، با چشم از وحشت دریده سایه‌هاتان را ز راه دور دیده آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بی‌تابی‌اش افزون می‌کند زین آب‌ها بیرون گاه سر، گه پا.   آی آدم‌ها! او ز راه دور، این کهنه جهان را باز می‌پاید می‌زند فریاد و امید کمک دارد آی آدم‌ها که روی ساحلِ آرام در کار تماشایید! موج می‌کوبد به روی ساحلِ خاموش پخش می‌گردد چنان مستی به جای افتاده، بس مدهوش می‌رود نعره‌زنان، وین بانگ باز از دور می‌آید: آی آدم‌ها! و صدای باد هر دم دل‌گزاتر در صدای باد بانگ او رهاتر از میان آب‌های دور و نزدیک باز در گوش این نداها: آی آدم‌ها! آی آدم‌ها! کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • تیم فوتسال سیمین کک شاهرود مغلوب تیم مهمان مشهدی شد
  • تجربه حضور «رویاباف و قاضی» در کانادا/ ماجرای خانم قاضی چیست؟
  • ◄ بانک مرکزی براساس نص صریح قانون نرخ ارز نیما را اصلاح کند‌
  • کل‌کل دیدنی نیما شعبان‌نژاد و نعیمه نظام‌دوست؛ بشین خانم محترم! (فیلم)
  • سریع‌ترین راه‌های از بین بردن بوی سیر دهان
  • طرز تهیه اکبر جوجه با رب انار در خانه + ویدئو | راز خوشمزه شدن اکبر جوجه به روش شمالی‌ها | سس ناردون چیست ؟
  • فواید باور نکردنی مصرف روزانه پیاز
  • (ویدیو) طرز تهیه کرپ سیب‌زمینی سوخاری؛ یک غذای متفاوت و ساده
  • مواد غذایی که آلرژی بهاری را کاهش می‌دهند
  • امروز با نیما یوشیح: آی آدم‌ها که روی ساحلِ آرام در کار تماشایید!